بی عنوان
پسرم ... فرشته ی آسمونی من ... هیچی ندارم که بگم ... جز اینکه خیلی دلم برات تنگ شده ... خیلی زیاد ... کاش می تونستم داد بزنم ... اما نمیشه ... کسی طاقت فریاد نداره ... عزیزم , عمرم , کاش نمی رفتی... کاش الان بغلم بودی ... چه شب ها که از غم نبودنت آروم و بی صدا اشک ریختم ... چه روز ها که از غم نداشتنت تو مسیر دانشگاه دور از چشم همه اشک ریختم و به آسمون خیره شدم ... پسرم , اشک هم با من قهر کرده ...انگار تحمل اون هم تموم شده ...دیگه گریم نمیگیره و این درد سوزش قلبم و بیشتر میکنه ... بغضم تو گلوم چرک کرده و داره کم کم قلبم و از کار می ندازه ... عزیز دلم تنها پل ارتباطی من با تو همین وبلاگه ...اما این پل فقط یک طرفه است و بس... عزیز دلم ماد...
نویسنده :
مامان دلتنگ
11:56